چه وقت یک رزمیکار واقعی شده اید؟ (طنز)
از همین ابتدا خیلی تاکید دارم که مطالب این پست کاملا جنبه ی طنز دارند و فقط با هدف سرگرم کردن شماست و هیچ گونه واقعیتی در آنها دیده نمی شود و اغلب رزمی کاران هیچ چیز از توانایی هایشان را در زندگی روزمره بروز نمی دهند مگر اینکه مجبور باشند. فلسفه ی هنرهای رزمی مشرق زمین هم همین است. لطفا اگر کسی میخواهد ناراحت شده یا به خود بگیرد، از خواندن این مطلب صرف نظر کند.
. صحبت کردن با شما کاری دشوار میشود چون شما دائما حین صحبت (استقرار)تان را تغییر میدهید و تکنیک های پایتان را تمرین می کنید.
· وقتی خم شده اید تا بند کفشتان را ببندید، کارتان که تمام شد، موقع بالا آمدن کیاب کشیده و در گارد مبارزه قرار می گیرید.
· پاسخ پدر، مادر، اوسا، معلم و ... را (osss) و یا (تکوان) می دهید.
· موقع راه رفتن معمولی، خیلی دقت می کنید که روی پایتان 30 درجه بچرخید.
· شبها موقع خواب حداقل یک سلاح رزمی را در آغوش می گیرید.
· اصرار دارید که هر هفته جای کوفتگی های جدیدی را در ساعد و یا ساقتان، به دوستان و همکارانتان نشان دهید.
· از لنگ لنگان راه رفتن و توضیح اینکه این هفته به چه آسیبی دچار شده اید، لذت می برید.
· در یخچال را با ضربه یوپ چاگی پرتابی می بندید.
· درها را با آپ چاگی باز می کنید.
· صندلی های ادارتان که پشتی بلندی و میله ای چرخشی دارند، وسیله ای بسیار مناسب برای تمرین تکنیک های چرخشی تان هستند.
· رییس اداره دنبال این مسئله می گردد که چرا در این اداره اینقدر صندلی ها می شکند؟
· روشن و خاموش کردن لامپ ها با ضربه ی تیغه دست انجام میشود.
· معیار خرید لباس های عادیتان این است که میتوانید در آنها ضربات پایتان را بزنید یا نه.
· لباس هایتان باید آنقدر تنگ باشند که بتوانند اندام "ورزشیتان" را نمایان کنند و در عین حال آنقدر راحت باشند که بتوانید با آنها مبارزه کنید.
· کتابهایی که با خود به سلمانی میبرید، ((فرمهای تکواندو)) و ((آموزش زبان کره ای برای مبتدیان)) هستند.
· معیارتان برای خرید یا اجاره خانه این است که آیا جا برای تمرین دارد یا نه.
· هنگام صحبت با یک فرد بیحال و کسل کننده، برای رفع کسالت تکنیک های چوب دستیتان را با خودکارتان تمرین می کنید.
· پس از اینکه کمی چمن بیچاره را که ذره ای از دیگر چمن ها بلندترهستند، با نهایت خشونت مسطح کردید، به هنرجویان تازه کار میگویید "رزمیکار بودن به معنی خشن بودن نیست"
· هنگامی که با مبتدان مبارزه می کنید به آنها نمی گویید که ضرباتشان خیلی آهسته است و باید محکمتر باشد.
· هنرجویان جدید را بعنوان میت زنده و متحرک نگه می کنید.
· به مغازه دار میگویید: "شرت خوبی است ولی فکر نمی کنم بتوانم با آن دولیا چاگی بزنم"
· به مرحله ای از عرفان رسیده اید که وقتی کسی را نگاه می کنید، علامت + قرمز رنگی روی نقاط امتیاز آور او چشمک میزند.
· دکمه ی آسانسور را فقط و فقط با ضربه دانگ جوموک میزنید.
· پزشک ارتوپد شهرتان، پولدار شدنش را به شما مدیون است.
· شعارتان این است: ((درد، لذت است.))
· هنگام سلام کردن دست چپتان را زیر دست راستتان قرار میدهید.
· هنگام گفتن کلمه "متاسفم" ناخاسته تعظیم میکنید.
· هنگام خرید کفش بجای اینکه کمی با آن راه بروید، استقرارهایتان را با آن تمرین میکنید.
· سزای تلفن عمومی که برای شما کار نکرد، خرد شدن بوسیله ضربه یوپ چاگی است.
· هرگز دست به سینه یا دست درون جیب نمی ایستید.
· هنگام ورود به اتاق یا خروج از آن، ناخواسته تعظیم میکنید.
· معلمان مدرسه را ناخواسته، "کان جانگ نیم" یا "سن سی" صدا می زنید.
· در صف مدرسه، استقرارهایتان را تمرین میکنید و بجای صلوات فرستادن ossss یا "تکوان" می گویید.
· گروه سرودتان، سرود جهانی تکواندو را میخواند.